فدراسیون: 22 بهمن، سالگشت به قدرت رسیدن آیت الله خمینی در ایران، برای بسیاری از مردم که با رژیم شاه مخالف بودند نشانه پایان اختناق است. امروزه مخالفان رژیم اسلامی در چه وضعی هستند؟ آیا مخالفان رژیم یا کسانی که از وضعیت حقوق بشر انتقاد می کنند، می توانند آزادانه سخن خود را بگویند؟
عبدالکریم لاهیجی: جنبش ضد دیکتاتوری که در بهار 1356 در ایران آغاز شد یک شعار داشت ـ آزادی ـ و یک صدا از یک خواست مهم حمایت می کرد: آزادی هزاران زندانی سیاسی در ایران. در آن زمان، جامعه مدنی ایران (از جمله اولین جمعیت حقوق بشر ایران، جمعیت حقوقدانان ایران و کانون نویسندگان ایران) و احزاب سیاسی مخالف به طور مشترک خواهان انتخابات آزاد، برچیدن سرکوب (از جمله ساواک [1])، احترام به آزادی بیان و مطبوعات و استقرار نظام سیاسی چند حزبی به جای نظام سیاسی تک حزبی که شاه ایجاد کرده بود، بودند. (تمام این خواست ها در قانون اساسی 1285 ـ 1906 ـ ایران و در عهدنامه های بین المللی حقوق بشر که مجلس ایران چندی پیش از آن تصویب کرده بود تامین شده بود: به طور مشخص میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی، و میثاق بین المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی).
متاسفانه، شاه نه تنها یک سال تمام به این خواست ها بی اعتنایی کرد بلکه برعکس تصمیم گرفت هر صدای مخالفی را سرکوب کند و عراق را نیز وادار کرد که آیت الله خمینی را که 13 سال در آنجا زندگی کرده بود تبعید کند. خمینی در پی ورود در فرانسه در سال 1357 (1978) جنبش مخالفان را رادیکال کرد و خواستار خروج شاه و استقرار رژیم اسلامی شد که به نظر او با حقوق و آزادی های اساسی مورد درخواست مردم ایران ناسازگار نبود.
متاسفانه، واقعیت زندگی در رژیم اسلامی به طورکامل خلاف آزادی هایی بوده که مردم ایران می خواستند. احساس پیروزی و آزادی مردم ایران پس از سقوط شاه کوتاه مدت بود و به سرعت با اعدام های فراقضایی برخی از رهبران رژیم سابق، بستن رسانه های مستقل، تصویب قانون اساسی ضددمکراتیک و الیگارشی، به زندان انداختن دوباره اکثر زندانیان شاه که به اعدام محکوم شدند یا فوری اعدام شدند، از میان رفت.
گروه های جامعه مدنی قربانی سرکوب شدند: تعطیلی قهری، حکم های جلب، بازداشت ها و حکم های سنگین علیه رهبران آنها آغاز شد. این واقعیت تلخ در سه دهه گذشته ادامه داشته است و تنها استثنای آن دوره کوتاهی بود که دولتی اصلاح طلب روی کار آمد و امکان تشکیل کانون مدافعان حقوق بشر را به دست پنج وکیل دادگستری از جمله شیرین عبادی، گیرنده جایزه صلح نوبل، را در سال 2001 فراهم کرد. این کانون هم سرانجام با خشونت بسته شد و اعضای بنیانگذار آن مورد پیگرد قرار گرفتند و محکوم شدند: عبدالفتاح سلطانی و محمد سیف زاده هنوز در زندان هستند، شیرین عبادی در تبعید است، نرگس محمدی باز با اتهام هایی روبروست و نسرین ستوده به تازگی از زندان آزاد شده اما پروانه وکالت او معلق شده است.
فدراسیون: باز هم در باره آزادی بیان سوال داریم. ایران به حمله اخیر به شارلی ابدو در فرانسه و خواستِ دفاع از آزادی بیان در جهان چگونه واکنش نشان داد؟ اگر کسانی که از رژیم در ایران انتقاد می کنند با سرکوب خشن روبرو می شوند، سرنوشت کسانی که آشکار در زیر حاکمیت این رژیم دین را مورد تردید قرار می دهند چیست؟
عبدالکریم لاهیجی: دولت کنونی ایران بلافاصله پس از حمله به شارلی ابدو، به طور رسمی کشتار را محکوم کرد. با وجود این، وقتی شارلی ابدو کاریکاتور دیگری از محمد پیامبر منتشر کرد، دولتمردان ایران به اعتراض های خشمگین اجازه بروز دادند.
آزادی بیان در ایران، به طور ویژه در زمینه دین، مورد احترام قرار نمی گیرد و کفر گویی علیه اسلام جرمی است که مجازات آن اعدام است. هر انتقاد یا تردیدی در باره اشخاص «مقدس»، همچون پیامبران یا امامان، بدعت به شمار می آید و مستوجب اعدام است. به علاوه، تفسیر از مفهوم «تقدس» بسیار گسترده و دلبخواهی است طوری که حتا انتقاد جزیی از رژیم نیز افترا و اهانت به حساب می آید و مجازات سنگینی دارد.
آزادی دین و اعتقاد در ایران تضمین نشده است. ایرانیانی که مسلمان زاده می شوند از ترس مرگ نمی توانند به دین دیگری درآیند. اقلیت های دینی که قانون اساسی ایران به رسمیت شناخته در اجرای مراسم مذهبی خود آزاد هستند ولی تبلیغ برای دینشان ممنوع است. اما، قانون اساسی بزرگترین اقلیت دینی ایران یعنی بهاییان را به رسمیت نشناخته است. پیروان این آیین مورد تبعیض و آزار قرار می گیرند. بسیاری از رهبران بهایی سالهاست که در زندان به سر می برند و تنها به خاطرعمل به دینشان قربانی شده اند.