Photo : Jawad Darwaziyan / Matthieu Hackière
لطفا خودتان را معرفی کنید.
من ملک ستیز هستم، متولد سال ۱۹۶۵٫ در کارته سه کابل به دنیا آمدم. دوره مکتب را در لیسه عالی حبیبیه به اتمام رساندم. بعد از آن در مسکو در انستیتیوت عالی روابط بینالملل تحصیل و فوق لیسانسم را از همین رشته اخذ کردم. از سال ۱۹۹۰ و پس از شروع جنگهای داخلی به کشور دانمارک پناهنده شدم و در آنجا زندگی میکنم. تحصیلاتم را در دانمارک پیش بردم و در آنجا از مرکز انستیتیوب بینالمللی استراتیژیک دکترایم را اخذ کردم. پس از آن به انستیتیوت مطالعات استراتیژیک جذب شدم که برایم، هم دوره کاری و هم دوره آکادمیک محسوب میشد. سپس در سال ۱۹۹۹ کارم را در انستیتیوت حقوق بشری دانمارک آغاز کردم و تا حال هم در این انستیتیوت کار میکنم. در کشورهای متعددی چون روسیه و شمال آفریقا کار کرده ام. در قیرقیزستان، تاجیکستان و ازبکستان نیز کار کردهام. در افغانستان مؤسس شبکه جامعه مدنی و حقوق بشر هستم. در شکلگیری کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان نقش داشتم و با آنها همکاری میکردم.
دو خاطرهای که در آن حقوق بشری شخص شما نقض شده و در زندگیتان تأثیرگذار بوده تعریف کنید.
در زندگی خصوصیام اتفاقات زیادی افتاده، ولی سعی میکنم از زندگی کاریام مثالی بیاورم. در سال ۲۰۱۳ در شهر تاشکند از طرف مأمورین دولت بازداشت شدم؛ به این دلیل که از گروهی از حامیان و فعالان حقوق بشر در ازبکستان حمایت کرده بودم. برای اولین بار این مسأله را احساس کردم که نظامهای توتالیتر و مطلقگرا چگونه در برابر آزادیها و حقوق شهروندی ایستادگی کرده و سعی میکنند این نیروها را خنثی سازند. حتی اگر شما ضمانتهای حقوقی و بینالمللی هم داشته باشید باز هم نمیتوانید خود را از دست و چنگال آنها آزاد کنید.
چند دستاورد مهم این دوران (جدید) چه بوده است ؟
یکی از دستاوردهای بسیار بزرگ به نظر من، قانون اساسی افغانستان است. این دستاورد، هم برای حکومت افغانستان و هم برای مردم افغانستان بسیار باارزش است. مثالهای کلیشهای زیاد است، مانند آزادی بیان و آزادی رسانهها، ولی به نظر من بزرگترین دستاورد همین قانون اساسی است. دستاورد دیگر تکوین تفکر بالنده بین جوانان کشور است. جوانان بیش از پیش دگراندیش و هوشیار شدهاند و این هوشیاری در همه زمینهها و تمام سطوح احساس میشود.
چه چیزی در دوران جدید اعتماد شما را جلب کرده و شما آن را به عنوان نوآوری و ابتکار مثبت ارزیابی میکنید؟
نظر به تجاربی که از سایر کشورها دارم، به نظرم بزرگترین تغییر ـ نمیتوان نامش را دستاورد گذاشت ـ توجه جامعه جهانی به افغانستان است. در تاریخ افغانستان از دورانی که نخستین پایههای حکومت مرکزی در دو و نیم قرن گذشته در افغانستان گذاشته شد تاکنون، هیچگاه افغانستان تا به این حد در محراق توجه قدرتهای جهانی و جامعه بینالملل نبوده است. جایگاه امروز افغانستان در جهان، به نظر من یک دگرگونی عظیم در تاریخ افغانستان محسوب میشود.
مهمترین ترس امروز شما چیست؟
مهمترین تشویشم این است که نتوانیم منطق زمان را درک کنیم و خود را با آن عیار سازیم. نتوانیم درک درستی از فضا و موقعیت امروزی جهان در اذهان عمومی تشکیل بدهیم. نتوانیم ارزشهای جهانی شدن را به مردم کشور انتقال بدهیم و حتی خودمان سدی باشیم در جلو پیشرفت و ترقی جامعه و کشور و به نام دین، به نام بنیادگرایی به نام قومگرایی و… همه ساختارها را نیست و نابود کنیم.
از نظر شما سه چالش بزرگ پیش روی افغانستان چیست؟
یکی از این ساختارها، ساختارهای دینی (مدارس پاکستان) است، که هم ساختارهایی بسیار فعال محسوب میشوند و هم ساختارهایی بسیار خطرناک هستند. یکی دیگر از چالشها حضور بسیار گسترده فاندمنتالیسم یا بنیادگرایی در حوزه سیاست است. اکثر احزاب سیاسی موجود در کشور احزابی بنیادگرا و فاندمنتال هستند. این احزاب خشونت نهفته در بطن بنیادگرایی را به عنوان گزینه دوم در ذهن خویش جا دادهاند و این پدیده برای افغانستان بسیار خطرناک است. یکی دیگر از چالشها ساختار مافیایی اقتصاد کشور است. این مافیای اقتصادی آهسته آهسته به یک امپریالیسم منطقهای تبدیل خواهد شد. اکنون نیز مافیای اقتصادی، حوزه سیاست را به درون خود کشیده و آن را درنوردیده است. از نگاه اجتماعی یکی از چالشهای بزرگ، قبیلهگرایی است. سیاست قبیلهگرایی تمام ساختارهای سیاسی را فلج کرده است.
فکر میکنید جامعه امروز اجازه خواهد داد دوباره سناریوی بسته شدن مکاتب به روی دختران و عدم حضور اجتماعی زنان تکرار شود؟
به نظرم همین الان این سناریو در حال اتفاق افتادن است و نیازی نیست که هراسان باشیم. همین الان گزارشهایی وجود دارد که در مناطق شرقی و جنوبی کشور خیلی از مکاتب دخترانه بر روی مردم بسته میشود و دانشآموزان و اولیاء ایشان تهدید به مرگ میشوند. اگر زمانی برادران ناراضی آقای کرزی بیش از پیش بتوانند در ساختارهای سیاسی و امنیتی کشور رسوخ کنند و قدرت نظامی سیاسی خویش را مستحکم بسازند، مطمئن باشید این دروازههای بسته شده مکاتب به کل کشور گسترش خواهد یافت و به دروازههای کابل نیز خواهد رسید.
یک خاطره را که در آن حقوق بشری یکی از اعضاء زن خانواده یا آشنایان شما نقض شده باشد، تعریف کنید.
ما خانواده بسیار بزرگی هستیم. اعضاء خانواده من در بیشتر از نه کشور دنیا پراکنده هستند. فضای این کشورها بدون شک بر روی رفتار خانواده و فامیلم تأثیر زیادی گذاشته است و ایشان با فرهنگ و اساسات حقوق بشری موجود در آن کشورها رشد یافتهاند؛ ضمن آنکه کل این افراد تحصیلکرده و باسواد هستند. اما بدون شک همه انسان هستیم و امکان دارد که نوعی تخطی و نقض حقوق بشری از ایشان هم سر زده باشد، ولی من مورد برجستهای در ذهن ندارم.
سه عامل بازدارنده در مقابل مشارکت زنان در عرصههای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی چیست؟
خشونت ساختاری یکی از عوامل بازدارنده است که فرصت شکوفایی و حضور زنان را از ایشان گرفته است. خشونت در ساختار نظام و در ساختار اجتماع افغانستان نهفته است. خشونت ساختاری از بالا شکل میگیرد و بر روی زنان تحمیل میشود. در جامعه ما زنان به شدت به مردان وابستهاند و از هرگونه استقلال و آزادی اقتصادی، فکری و اجتماعی محروم ماندهاند. این مسائل سبب شده زنان از کوچکترین و ابتداییترین حقوق خود بیبهره بمانند. یکی دیگر از عوامل بازدارنده، نبود آگاهی در سطح اجتماع است. این فقدان آگاهی بهویژه در بین زنان کشور بسیار مشاهده میشود.
منابع قابل اتکاء در داخل افغانستان برای پیشبرد حقوق و مطالبات زنان کدامند؟
کلانترین پروسه در افغانستان به نظر من ایجاد یک برنامه ملی است. دولتی که مشروعیت خود را در بین مردم کسب کند و دارای رهبری پاسخگو و کارآمد باشد، میتواند اراده یکسان تمام شهروندان را محقق کند و خواستهای مردم را برآورده سازد. این دولت میتواند محو تبعیض جنسیتی را یکی از اهداف و مرامهای خود قرار داده و از این طریق به فرایند تحقق برابری و عدالت یاری برساند. راهبرد دیگر تشکیل و تنظیم یک رفورم حقوقی است. تا زمانی که رفورم حقوقی تهیه نشود، زنان هیچگاه قادر نخواهند بود چالشهای پیش روی خویش را برطرف سازند. شما شاهد بودید که چگونه نیروهای مرتجع، قانون محو خشونت علیه زنان را از تصویب شدن بازداشتند. اگر قانونی همانند آن قانون و قوانینی که به کرامت انسانی زنان احترام و ارزش قائل است در سیستم سیاسی و اداری و قضایی کشور گسترش یابد و نهادینه شود، به شکل فزاینده ای زنان میتوانند حقوق و هویت شهروندی خود را بازیابند و از آن بهرهمند شوند. نکته دیگر رفورمهای ساختاری است. باور ندارم وزارت امور زنان بتواند حداقل مشکلات زنان را برجسته کند. چرا؟ چون از ساختاری درست و منسجم و قانونمدار برخوردار نیست. باید از منابع بینالمللی و داخلی برای احقاق حقوق زنان استفاده کنیم. چارهای نداریم جز اینکه با کشورهای دیگر همگرایی استراتیژیک داشته باشیم.
در حوزه خصوصی و عمومی، یعنی فعالیتهای مدنی و حرفهای، برای رفع موانع ذکر شده، منجمله تبعیض چه کردهاید و چه میکنید؟
همزمان با فعالیتهای رسمیای که در قسمت زنان انجام میدهم، تلاش میکنم تا در رسانهها موضع تخصصی و دادخواهانه داشته باشم. در قسمت حقوق بشر، به صورت افتخاری در دانشگاهها درس میدهم، در سیمینارها شرکت میکنم، در جلسات صحبت میکنم و تا جایی که در توانم باشد، برای توضیح و تکوین حقوق بشر تلاش میکنم. افتخار میکنم در طول این ده دوازده سال، نسلی که روی آن کار کردم یا با آن همکار بودم، امروز در همه جا خوش میدرخشد و خود یکی از مدافعین پرقدرت حقوق بشر محسوب میشود و پیامی را که در طول این دوازده سال برای ایشان تذکر دادهام، به صورت کامل و دقیق به اقشار جامعه انتقال میدهد.
برای دخترانتان چه آرزویی دارید؟
دو دختر دارم و دو پسر. دخترانم بدون اینکه روی ایشان تأثیر بگذارم، خودشان رشته روابط بینالملل را انتخاب کردند و در حال حاضر در دانمارک مصروف درس خواندن هستند. علاقه زیادی به تحقیق در مورد حقوق بشر در افغانستان دارند. خانواده من خانوادهای حقوق بشری است.
*********
شما می توانید روزی یک مصاحبه از کمپاین «افغانستان به روایت دیگر» را در روزنامه ۸ صبح و انگلیسی آن را در وبسایت روزنامه هافینگتون پست (Huffington Post) بخوانید. همچنین این مصاحبه ها به دو زبان در وبسایت فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر (FIDH) و وبسایت آرمان شهر http://openasia.org/ نیز در دسترس است .