کاوه جبران: چالش بزرگ افغانستان، بنیادگرایی ست

03/02/2014
کارزار مبارزاتی
en fa

کاوه جبران، استاد دانشگاه دولتی ولایت کاپیساست و با یکی از رسانه های خصوصی در کابل همکاری می کند. او هجوم جوانان به سمت تحصیل را چشمگیر و ارتباط با جامعه جهانی، شکوفایی نظام آموزش و پرورش و تجربه ی نیم بند از دموکراسی را دستاوردهای مهم دوران جدید می داند. وقتی از کاوه می پرسم که سه چالش پیش روی جامعه امروز افغانستان چیست؟ می گوید: «بنیادگرایی، بنیادگرایی و بنیادگرایی!». او جامعه امروز را به شدت شکننده و آسیب پذیر می داند و معتقد است این مساله باعث شده تا هراس بازگشت به گذشته تبدیل به یک کابوس شود. به زعم او وضعیت فرهنگی کنونی، ساختارها را طوری شکل داده که نیرویی زن ستیزانه در آن نهفته باشد و استقلال اقتصادی، فردی و سیاسی را به عنوان سه مطالبه عمده زنان تشخیص می دهد.

photo by : Mahshid Rasti / Matthieu Hackière

لطفاً خودتان را معرفی کنید.

کاوه جبران هستم و در یکی از رسانه های خصوصی در کابل کار می کنم. همچنین در دانشگاه دولتی ولایت کاپیسا به عنوان استاد تدریس می کنم.

آیا مواردی هست که در آن حقوق مدنی شخص شما نقض شده باشد و این مساله در زندگی شما تاثیرگذاشته باشد؟

می توانم از خاطره تاثرآمیزی که همین چندی پیش برایم اتفاق افتاد، یاد کنم. در یکی از ساعت های درسی ام در دانشگاه کاپیسا، وقتی داشتم حاضری صنفی را می خواندم، چشمم به دو تا از دانشجویان دختر افتاد که در گوشه ایی از صنف نشسته بودند. این دو دانشجو آن قدر محجبه بودند که فقط دو چشم آن ها قابل رویت بود و نمی شد که چهره آن ها را دید. من با صحبت در مورد نسبیت در احکام حجاب و تاویل گوناگون و متنوع از آن، به این دو دانشجو توصیه کردم که حداقل چهره خود را نشان دهند که من مطمئن شوم که آیا آن ها دانشجویان من هستند یا نه! چند روز بعد متوجه شدم که در دانشگاه شایعه شده که یکی از استادان دانشگاه با حجاب و پوشش زنان مخالف است و از دانشجویان خواسته تا حجاب خود را بردارند. رییس دانشگاه برای توضیح در این مورد مرا خواست و چند روز بعد از آن هم متوجه شدم که چند دانشجوی افراط گرا قصد داشتند که مرا در مسیر راه مورد لت و کوب قرار بدهند.

سه دستاورد مهم این دوران (جدید) چه بوده است؟

به طور نسبی، دستاورد اول، رابطه جامعه ما با جامعه جهانی در دوره جدید است. من فکر می کنم نسل پس از سال ۱۳۸۰ با آموزه هایی از جهان مدرن رشد یافت و عینیت جهان را با جسم و روح خود لمس کرد. اما این ارتباط نو در دوره های پیشین یا اصلا وجود نداشت و یا به شدت کمرنگ بود. هر گونه شناختی هم از دنیای پیرامون، از دریچه ایدئولوژی شاهی، کمونیستی و دینی عبور می کرد تا در اذهان عمومی جامعه نقش ببندد. دستاورد دوم، شکوفایی نظام آموزش و پرورش و نظام تحصیلات عالی در کشور بود. حرکتی که باعث شد انبوهی از جوانان کشور به سمت آن کشیده شوند و برای ارتقا ظرفیت علمی و عملی خود تلاش کنند. دستاورد سوم، تجربه ای بود که ما در این چند سال از دموکراسی نیم بندی که وارد کشور شد به دست آوردیم. اگرواقع بین باشیم ما در هیچ دوره ای از تاریخ خود چنین تجربه ای نداشتیم. هیچ گاه در فضای آزاد سیاسی نفس نکشیدیم. هیچ گاه در انتخابات عمومی شرکت نداشتیم و هیچ گاه به عنوان یک ملت قدرت انتخاب یک نامزد سیاسی را نداشتیم. این ها همه تجربه های نوین و باورنکردنی است که ما حالا در کف داریم.

چه چیزی در دوران جدید اعتماد شما را جلب کرده و شما آن را به عنوان یک نو آوری و ابتکار، مثبت ارزیابی می کنید؟

تنها چیزی که هم مرا امیدوار کرده و هم باعث اعتمادبخشی من شده، هجوم جوانان برای تحصیل و کسب دانش است. در این ده سال جوانان بر اساس یک قرارداد ناخودآگاه به مکاتب و دانشگاه ها هجوم آوردند و سعی کردند تا خود را از بی سوادی و جهل رهایی بخشند و امروز این جوانان یک نیروی بالقوه ارزشمند در کشور محسوب می شوند. من به این نسل و به حرکت آن اعتماد و باور دارم. نسلی که با چند و چون نظام دموکراتیک تا حدی آشناست. آزادی بیان را تجربه کرده و به رسانه ها خو گرفته است. تمام امید من به همین نسل است.

سه چالش بزرگ ساختاری، اجتماعی و فرهنگی پیش روی افغانستان چیست؟

من بیشتر چالش ها را از زاویه فرهنگی می بینم. به نظر من آن چیزی که در حال حاضر در کشور به عنوان چالش محسوب می شود، بنیادگرایی است. اگر صدبار دیگر هم از من این سوال را بپرسید باز هم خواهم گفت: بنیاد گرایی، بنیاد گرایی، بنیاد گرایی!

فکر می‏کنید جامعه افغانستان امروز اجازه خواهد داد که دوباره سناریوی بسته شدن مکاتب به روی دختران و عدم حضور اجتماعی زنان تکرار شود؟

بله! به نظر من چون جامعه ما جامعه ای نوپا است و تازه توانسته از زیر آوار جنگ و خونریزی خود را بیرون بکشد، به شدت شکننده و آسیب پذیر است و این مساله باعث شده تا هراس بازگشت به گذشته تبدیل به یک کابوس شود.

آیا خاطره ای دارید که در آن حقوق انسانی یکی از اعضای زن خانواده و یا آشنایان شما نقض شده باشد؟

موارد زیادی بوده، یک نمونه اش این بود که دختر خردسال یکی از خویشاوندان ما در ولایت بغلان را، طبق رسم و رسومات قبیله ای به عقد یک مرد سی و پنج ساله درآوردند. مساله این بود که قتلی اتفاق افتاده بود که قاتل از خانواده دختر و مقتول از خانواده پسر بود و بدین ترتیب با این نکاح، قضیه حل و فصل شد. واقعا این قضیه مرا متاثر ساخت.

سه عامل بازدارنده ساختاری، اجتماعی و فرهنگی در مقابل مشارکت زنان در عرصه های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی چیست؟

وضعیت فرهنگی کنونی، ساختارها را طوری شکل داده که نیرویی زن ستیزانه در آن نهفته باشد. نیرویی که همواره حضور زنان را پس می راند. سیاست های توسعه بخش حکومت در بخش زنان نیز به سبب همین زمینه و چارچوب فرهنگی، هیچ گاه نتوانست خواست های زنان را برآورده سازد. عامل دیگر بازهم مرتبط با پدیده بنیادگرایی است. این بنیاد گرایی در نهاد خانواده، قبیله و قوم و در نهاد جامعه نفوذ کرده است و خوانشی بسیار بد و زننده از جایگاه زن در نهادهای ذکر شده به دست می دهد.

سه مطالبه عمده زنان به طور کلی چیست؟

شاید استقلال اقتصادی، استقلال فردی و استقلال سیاسی به عنوان سه مطالبه عمده زنان شناخته شود.

منابع و مراکز قابل اتکا در داخل افغانستان برای پیشبرد حقوق ومطالبات زنان کدامند؟

اگر متهم به بدبینی نشوم، می توانم بگویم که در حقیقت منبع قابل اتکایی در کشور برای پیشبرد مطالبات زنان وجود ندارد. من به تمام نهاد ها، جنبش ها و حرکت هایی که در زمینه احقاق حقوق زنان کار می کنند بی اعتماد هستم. اکثر این نهاد ها، فعالیت هایی بسیار سطحی و نمایشی دارند و به دنبال منافع شخصی و گروهی خویش هستند. همچنین دولت که حتی وزارتی به نام زنان دارد، چندان کار بزرگ و بنیادینی برای زنان انجام نداده است. واضح است که توسط هر دو جناح یک سری کارهای دم دستی و سطحی و موقتی انجام شده اما هیچ گره ای از مشکلات ریشه ای و بنیادین زنان باز نشده است. هیچ کدام از این گروه ها و جناح ها، حالا خواسته یا ناخواسته، به اصل و ریشه مشکل زن در کشوری به نام افغانستان توجه نشان ندادند.

برای دختر خودتان چه آرزویی دارید؟

اجازه بدهید که هیچ آرزویی نداشته باشم. چون می خواهم قبل از این که آرزویی داشته باشم در مقابلش وظیفه داشته باشم و وظیفه خود را بشناسم. دوست دارم تا حد توانم زمینه را طوری مساعد بسازم که به تمام خواست های خود دست پیدا کند. آرزو را بگذارید خود دختران و زنان داشته باشند. در چنین جامعه ای، هر مرد افغانی که آرزویی برای دختر خود دارد، آرزویش، عاملی بازدارنده در راه احقاق حقوق دختر خود بازتولید می کند.

در حوزه خصوصی و یا عمومی یعنی فعالیتهای مدنی و حرفه ای خود برای رفع موانع ذکر شده من جمله تبعیض چه کرده اید و چه می کنید؟

کاملا طبیعی است که کار و فعالیت فردی خیلی به چشم نمی آید و چندان هم بازخورد ندارد. اما فعالیت مدنی که من تا به حال انجام داده ام، تبلیغ آگاهی در جامعه بوده است. در هر موقف و موقعیتی که بودم در مقابل تبعیض ایستادگی کردم. من نمی دانم آگاهی بخشی من تا حال به چه میزان مفید بوده ولی من رسالتم را در هرصورت به انجام رسانده ام. مثلا در فضای خانوادگی من بارها در مقابل رفتار و گفتار خشونت آمیز پدرم ایستادگی کردم و نگذاشتم که حق خواهر یا مادرم تلف شود.

اگر پیام خاصی دارید، بفرمایید.

می خواهم در این جا تاکید کنم، تنها راه برون رفت از بحران کنونی کشور، کسب دانش و گسترش سطح آگاهی است. من فکر می کنم تا زمانی که قربانی کننده و قربانی شونده، در هر مقطعی و در هر موردی، به دانش و آگاهی چنگ نزنند، وضعیت ما همین خواهد بود و هیچ چیز تغییر نخواهد کرد.

بیشتر بخوانید