من در استفاده از واژهی «نسلکشی» در گفتمان عمومی دست و دلباز نیستم. دلایل زیادی برای این کار دارم. امروزه ملتهای زیادی صفحات تاریکی در تاریخ کشورهای دیگر ـ بهویژه کشورهای همسایه ـ مییابند که مایل هستند آن را نسلکشی بنامند.
بسیاری از تاریخدانان، نمایندگان جامعهی مدنی و فعالان حقوق بشر نیز ممکن است از این واژه استفادهی سوء کنند. قربانیسازی همیشه زمینهای برای خشونت آتی علیه دشمن دلخواه ایجاد میکند.
آدمها تا حدی پیش میروند که مرتکب فجیع ترین جنایتها شوند با این اعتقاد که با این کار از خود در مقابل جنایتی به همان میزان فجیع (یا فجیع تر) دفاع میکنند که اگر نکنند، قربانیان در آینده مرتکب آن خواهند شد. به این ترتیب، نسلکشیها ویژگی «پیشگیرانه» پیدا میکنند: «پیش از این که شما ما را نابود کنید، ما شما را نابود میکنیم.»
واژهی «نسلکشی» پس از جنگ جهانی دوم پدیدار شد و از آن پس گذشته را زیر تسلط گرفته و بعضاً در ایجاد پیچیدگیها و اغتشاش شدید نقش داشته است. بسیاری از «کشتارهای» دههی ۱۹۲۰ پس از وقوع، در دههی ۱۹۷۰ به «نسلکشی» تبدیل شدند. نسلهای بعدی این رویدادها میل چندانی به پذیرش این نظر ندارند که روایت ملتسازی آنها بر مسایل دیگری از جمله خشونت شدید بنا شده است.
با وجود این، روشن است که نسلکشیها در گذشته رخ داده و در آینده رخ خواهد داد، مگر این که از آنها پیشگیری کنیم. تردید نسبت به سوءاستفاده از واژهی «نسلکشی» به معنای انکار نسلکشی نیست. به معنای تأمل در بارهی مصلحتاندیشیهای نامربوط کشورهای مختلف است. به این دلیل است که برقراری تعادل بین گفتمان مبتنی بر وجود نسلکشی در همه جا و انکار نسلکشی این چنین دشوار است.
بنابراین، وقتی در کشوری تحقیق میکنید و با احتمال نسلکشی روبرو میشوید، چه اتفاقی میافتد؟ رشد تنش سیاسی، نقضِ فاحشِ حقوق بشر، سازماندهی جنایتکارانهی دولتمردان، ارتکاب قتل به دست شبهنظامیان و قومیکردن اختلافهای سیاسی. وقتی دشمن داخلی دیگر فقط مخالف سیاسی نیست و کلّ یک قوم است، چه اتفاقی میافتد؟
اگر دولتمردان از کارمندان دولت خواهان اعلام تبار قومیشان شوند، چه اتفاقی میافتد؟ اگر در کشوری که اقتصادش ویران است، بیماریهایی مثل مالاریا مردم را نابود میکنند، چه اتفاقی میافتد؟ در کشوری که تاریخ آن نشان میدهد در جنگ داخلی خشونتباری از کلّ جمعیت ۱۰ میلیون نفری آن ۳۰۰.۰۰۰ نفر کشته شدهاند. این کشور بروندی است.
دو راه وجود دارد. یک راه این است که به خود اطمینان دهید که «زندگی همین است» و آسوده بخوابید. شاید کمی مراقب موضوع باشید ولی زیاد شما را نگران نمیکند. به هر حال، جهان ما پر از درگیری است. چرا در فکر بروندی باشیم؟ این استراتژی «صبر و انتظار» است. وقتی بدترین سناریو آغاز میشود، شروع به اقدام میکنید، اما دیگر دیر است. شر و بدبختی مستقر شده است.
راه دیگر افزایش آگاهی برای پیشگیری از وقوع بدترین سناریو ـ نسلکشی ـ است. این کاری است که فدراسیون بینالمللی جامعههای حقوق بشر انجام داد: انتشار گزارش «سرکوب و دینامیک نسلکشی» و راهاندازی کمپین «این فیلم را متوقف کنید» در بارهی بروندی.
زمانی که میخواستیم این کمپین را راه بیاندازیم و گزارشمان را ارایه کنیم، دغدغهی اصلی من بهعنوان رئیس فدراسیون این بود که خود را در مقابل اتهام مخاطبان خود در شورای امنیت و دیگر نهادهای سازمان ملل در بارهی هشدار کاذب آماده کنیم. اما با کمال تعجب، آنها این واکنش را نشان ندادند. هیچ کس نگفت «شما اشتباه میکنید» یا «زیادهروی میکنید.» پیام آنها این بود: «می دانیم وضعیت از بد رو به بدتر میرود، میدانیم بدترین سناریو محتمل است، اما شکاف سیاسی در شورای امنیت یا بیتحرکی در داخل اتحادیهی آفریقا اجازهی اقدام به ما نمیدهد.»
ما با این پیام تقدیرگرایانه مقابله میکنیم. بالارتبهترین حوزههای قدرت در بروندی آمادهاند تمام امکانات را برای به اجرا گذاشتن طرح سیاسیشان در پس راندن پیشرفت ناشی از توافق آروشا به کار بگیرند، از جمله با استفاده از ضدیت قومی و ایجاد ترس، بیاعتمادی و خشم بین مردم.
آیا مردم آمادهاند این دغلکاری را بپذیرند؟ معلوم نیست. آنچه قطعی است، این است که دستگاه دولتی هدف خود را دنبال میکند. با گذر زمان، این کشور خود را رو به خارج میبندد و رهبر(ان) آن فقط سعی میکنند در روابطشان با خارج زمان به دست آورند. باید پذیرفت که آنها در این کار مهارت نشان دادهاند.
در بروندی، دیگر سیاست معمول در آفریقا در جریان نیست. اندازه و بیاهمیتی آشکار این کشور در امور بینالمللی تاکنون باعث شده که رئیس جمهوری به آسانی بتواند سیاستهای سرکوبگرانه را اجرا کند.
از سوی دیگر، اندازه و اهمیت بسیار ناچیز بروندی مانع از آن میشود که کشورهای عضو شورای امنیت که سنتی با مداخله مخالف هستند، با فشار جدی گذاشتن بر دولتمردان آن قطعنامهای را وتو کنند.
در پایان، هرچه زودتر اقدام کنیم، کم خواهیم کرد. سناریوی دیگر ـ اقدام پس از واقعه ـ همیشه دردناک است، بهویژه برای کسانی که از حاکمیت کشور دفاع میکنند. چه باور کنید چه نکنید، من هم یکی از آنها هستم. با وجود این، دفاع از حاکمیت کشور بدونقیدوشرط نیست.