صدیق برمک، فیلمساز: ما اهل افراط و تفریط هستیم

07/03/2014
کارزار مبارزاتی
en fa

صدیق برمک، کارگردان، می‌گوید: «ما، بین افراط و تفریط، حد وسط را هنوز نشناخته‌ایم. ما افراطی‌ترین و همزمان تفریطی‌ترین ملت دنیا هستیم.» او درباره منشأ شرایط دشوار کنونی با اشاره به ناتوانی سیاستمدارن یک قرن گذشته در برقراری ارتباط درست با جامعه و شناخت مردم، می‌افزاید: «ملتی که همیشه در فقر، بی‌سوادی و ناآگاهی نگه داشته شده، خریدار متاع بنیادگرایی مذهبی است. از طرف دیگر سیاستمداران ما هم از این دور باطل جنگ و خشونت سود جسته و بر قدرت و ثروت خود می‌افزایند. جهالت باعث لجاجت ما شده و لجاجت ما باعث خشونت ما شده است.»

Photo : Zia Fani / Matthieu Hackière

لطفاً خودتان را معرفی کنید.
صدیق برمک هستم؛ در پنجشیر به دنیا آمدم؛ دوران تحصیلات ابتدایی را در کابل سپری کردم. من از لیسه نادریه فارغ شدم. در دانشگاه خلاف میلم رشته علوم طبیعی خواندم. تحصیلات سینمایی‌ام را در انستیتیوت سینمایی شوروی سابق که به نام افگیک یاد می‌شد به اتمام رسانیدم و از رشته کارگردانی فارغ‌التحصیل شدم. با بورسیه‌ای که گرفتم توانستم از این رشته فوق لیسانس بگیرم. تا به حال سه فیلم کوتاه، دو فیلم مستند و دو فیلم بلند سینمایی ساخته‌ام.

دو نمونه یا خاطره را که در آن حقوق بشری شخص شما نقض شده و در زندگی‌تان تأثیرگذار بوده، تعریف کنید.
زمانی که از دوره تحصیلم در خارج، به کشور بر می‌گشتم، علاوه از فشارهای روحی‌ای که به خاطر وضعیت بغرنج سیاسی بر ما وارد شده بود، با یک نوع خودسانسوری شدید مواجه بودیم. رژیم کمونیستی مجال هر کاری را گرفته بود؛ مثلا دو فیلمی را که قرار بود بعد از برگشت از خارج بسازم بر اثر شدت سانسور و سرکوب نتوانستم بسازم. دوران طالبان هم که بدترین دوران از لحاظ سرکوب و اختناق بود. طالبان به تصویر تجاوز کردند. نمونه‌اش حمله‌ای که به سینمای زینب کردند. طالبان تمام تصاویر روی بار سینما را به آتش کشیدند. من به دلایل مختلف از جمله عشق به سینما مجبور به ترک وطن شدم. دیگر نمی‌توانستم حرف بزنم و نفس بکشم.

سه دستاورد مهم این دوران (جدید) چه بوده است؟
ظاهرا دستاوردها بزرگ هستند. ما قانون اساسی داریم؛ انتخابات داریم؛ به نوعی دموکراسی داریم و امثال اینها. اما یک بار شما تصور کنید که این دستاوردها به چه قیمتی و با حضور چه کسانی به دست آمده است؟ آیا این دستاوردها خواست عمومی بوده و در همه نهادینه شده است؟ این مفاهیم جزء فرهنگ ما بوده است؟ آیا مردم آگاهانه در انتخابات شرکت کردند یا اصلا از سیستم و کارکرد دموکراسی سیاسی حاکم در افغانستان آگاهی دارند؟ این دستاوردها کلا به موهبت چکمه‌های خارجی‌ها به دست آمده است و به مجردی که این نیروها از کشور خارج شوند، رییس ما کسی نخواهد بود جز عبدالرحمان‌خانی دیگر!

چه چیزی در دوران جدید اعتماد شما را جلب کرده و آن را به عنوان یک نوآوری، ابتکار مثبت و یک چیز خوب ارزیابی می‌کنید؟
ما از یک قشر جوان و تحصیل‌کرده که با پتانسیل بسیار زیادی وارد جامعه شده برخورداریم. این قشر بسیار سرزنده و فعال است. اما به نظر من این جوانان همانند ستون‌هایی‌اند که هنوز سقف ندارند. اینکه چه چیزی می‌تواند این قشر قدرتمند را انسجام ببخشد، سازماندهی بکند و نیروی بالقوه ایشان را به بالفعل تبدیل بکند، برای من ناروشن است؛ اما مسأله امیدوارکننده و اعتمادبخش ظهور چنین قشری در بطن جامعه است.

مهم‌ترین ترس امروز شما چیست؟
مهم‌ترین ترس من این است که ما، بین افراط و تفریط، حد وسط را هنوز نشناخته‌ایم. ما افراطی‌ترین و همزمان تفریطی‌ترین ملت دنیا هستیم. به نظر من این قدر وضعیت سیاسی اجتماعی ما بی‌ثبات است که اگر در همین لحظه نیروهای نظامی غربی کشور را ترک کنند رییس جمهور ما تبدیل به یک دیکتاتور بزرگ خواهد شد.

از نظر شما سه چالش بزرگ پیش روی افغانستان چیست؟
به نظر من تمام چالش‌های ما از تعابیر نادرست از سنت، مذهب و مدرنیته نشأت می‌گیرد. در صد سال گذشته سیاستمداران ما نتوانستند ارتباط درستی با جامعه برقرار سازند. چرا؟ چون شناخت درستی از خواست جامعه نداشتند. این فرایند تاریخی، ما را به شرایطی که اکنون در آن قرار داریم رسانده است. ملتی که همیشه در فقر، بی‌سوادی و ناآگاهی نگه داشته شده، خریدار متاع بنیادگرایی مذهبی است. از طرف دیگر سیاستمداران ما هم از این دور باطل جنگ و خشونت سود جسته و بر قدرت و ثروت خود می‌افزایند. جهالت باعث لجاجت ما شده و لجاجت ما باعث خشونت ما شده است.

فکر می‏ کنید جامعه افغانستان امروز اجازه خواهد داد دوباره سناریوی بسته شدن مکاتب به روی دختران و عدم حضور اجتماعی زنان تکرار شود؟
آنچه در بین مردم می‌بینیم نوعی حساسیت نسبت به سیاست و زدوبندهای سیاسی است. مردم از طالبان، از افراط‌گرایی و خشونت بیزار شده‌اند. اما به نظر من مردم ما به نوعی خواب‌زدگی و رخوت نیز دچار شده‌اند. یکی از دلایل آن می‌تواند ناشی از ترور ذهنیت عوام توسط رسانه‌های همگانی باشد. آن قدر وحشت و خشونت از رسانه‌ها بر ذهن مردم ساطع شده که مردم را از هر چیزی، مخصوصا جنگ خسته کرده است. ترسم این است که این رخوت‌زدگی باعث شود اگر به فرض، دوباره طالب در افغانستان حاکم شود، مردم از خود هیچ عکس‌العملی نشان ندهند و به نظام طالبانی تن دهند. متأسفانه مردم ما حافظه تاریخی ضعیفی دارند. این فقدان حافظه تاریخی بسیار خطرناک است.

یک خاطره را که در آن حقوق بشری یکی از اعضاء زن خانواده یا آشنایان شما نقض شده، تعریف کنید؟
می‌خواهم خاطره‌ای را از دختر خودم برای شما حکایت کنم. دختر من در یکی از مکاتب شهر کابل درس می‌خواند. یک روز هنگام برگشت به خانه دیدم هر دو دستش به شدت سرخ و کبود شده است. وقتی از او ماجرا را پرسیدم گفت معلم زبان پشتو مرا به این دلیل که پشتو بلد نیستم می‌زند. فردای آن روز به همراه دخترم به مکتب رفتم و با مدیر در این مورد صحبت کردم. پس از آن به مدت یک ماه دخترم با هراس و دلهره به ساعات درسی مخصوصا روزهایی که زبان پشتو داشت شرکت می‌کرد. تا اینکه باز همان اتفاق دوباره تکرار شد و دخترم باز هم تنبیه شد. این دفعه رفتم به مکتب و از مدیر مکتب خواستم معلم پشتو را صدا بزند تا مستقیم با او صحبت کنم. وقتی معلمش آمد دیدم که دختر جوانی هجده نوزده ساله است. به او فقط در یک جمله گفتم نه تنها تنبیه تو باعث نشده پشتوی دخترم بهتر شود، بلکه حتی او از زبان پشتو متنفر شده و علت این تنفر، تو و سیستم آموزشی است که اجازه می‌دهد از این روش برای یادگیری کودکان استفاده شود. پس از آن مجبور شدم دخترم را از آن مکتب بیرون کنم و او را به جایی دیگر انتقال دهم.

سه عامل بازدارنده در مقابل مشارکت زنان در عرصه‌های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی چیست؟
در قدم نخست، تأویل نادرست از مذهب و دین بیشترین و بدترین تأثیرات را بر روی جامعه ما گذاشته است. حتی سنت‌ها و عرف غیردینی که مربوط به قبل از اسلام می‌شود نیز از این قاعده مستثنی نیست. ما هنوز تعریفی از غیرت و ناموس در ذهن خودمان نداریم. هنگامی که کسی حاضر است به خاطر این که دخترش عاشق کسی شده، آدم بکشد، چهره واقعی و گسترده خشونت را در جامعه می‌توانید ببینید. خشونتی که در جامعه ما وجود دارد در قرن بیست و یک بی‌نظیر است. اینها همه از تعابیر نادرست از دین، سیاست‌گذاری‌های غلط و برنامه‌های اشتباه ناشی می‌شود.

سه مطالبه عمده زنان به طور کلی چیست؟
به نظر من بزرگ‌ترین مطالبه زنان بازتعریف احکام و دستورهای دینی است. زنان می‌خواهند هویت و جایگاه خود را در بطن دین بازیابند. باید با تأویل بنیادگرایانه و زن‌ستیزانه از دین مبارزه کرد. خواست دیگر زنان پاکسازی قدرت سیاسی از گروه‌ها و حلقه‌هایی است که صرفا به فکر منافع و صنف خود هستند. این گروه‌ها که اکنون قدرت سیاسی را در دست گرفته‌اند، یکی از عوامل بزرگ گسترش مردسالاری و پدرسالاری در جامعه هستند.

منابع و مراکز قابل اتکا در داخل افغانستان برای پیشبرد حقوق و مطالبات زنان چه کسانی هستند؟
به نظر من هیچ منبع و مرکزی برای پیشبرد حقوق و مطالبات زنان در افغانستان وجود ندارد.

برای دختر خودتان چه آرزویی دارید؟
هیچ آرزویی برای دخترم ندارم. در واقع نمی‌توانم داشته باشم. آن قدر وضعیت اجتماعی سیاسی کشور بحرانی است که مجال داشتن آرزو را به هیچ کسی نمی‌دهد. دخترم همانند درختی که در مکتبش کاشتم و کسی به پایش آب نریخت تا خشکید، در کشور خواهد خشکید.

در حوزه خصوصی و عمومی، یعنی فعالیت‌های مدنی و حرفه‌ای خود برای رفع موانع ذکر شده منجمله تبعیض چه کرده‌اید و چه می‌کنید؟
با تأسف باید بگویم که سینما حلال مشکلات نیست. من هیچ روزنه‌ای را در افغانستان نمی‌یابم و به هیچ حرکتی هم ایمان ندارم و آن را نجات‌بخش نمی‌دانم. این آیینه پیش روی ما است. هیچ آینده‌ای برای افغانستان وجود ندارد.

شما می توانید روزی یک مصاحبه از کمپاین «افغانستان به روایت دیگر» را در روزنامه ۸ صبح و انگلیسی آن را در وبسایت روزنامه هافینگتون پست (Huffington Post) بخوانید. همچنین این مصاحبه ها به دو زبان در وبسایت فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر (FIDH) و وبسایت آرمان شهر http://openasia.org/ نیز در دسترس است .

بیشتر بخوانید