Photo : Jawad Darwaziyan / Matthieu Hackière
لطفا خودتان را معرفی کنید.
سیما سمر، یک زن افغانستانی از طبقه متوسط جامعه هستم. حدود ۴۰ سال قبل، در مکتبی در هلمند به صورت مشترک (دختر و پسر) درس خوانده ام و از دانشگاه طبی کابل فارغ شدم. در شفاخانه وزیر اکبر خان به عنوان پزشک کار کردم و بعد به جاغوری رفته و آنجا کارم را ادامه دادم و سالها بعد به پاکستان مهاجرت کردم و ۱۷ سال در آنجا فعالیت های خویش را انجام دادم. بعد از دوره جدید نیز، معاون رییس جمهور و وزیر امور زنان شدم. در حال حاضر نیز رییس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان هستم.
آیا خاطراه ای که در آن حقوق شخص شما نقض شده باشد، به یاد می آورید؟ این نقض حقوق بشر چه تاثیری در زندگی شما داشته است؟
یکی از خاطرات من به هفت سالگی ام مربوط می شود. پدرم درآن زمان مامور دولت بود و به خاطر انتقال کاری پدرم به هلمند رفتیم. طبق رسوم مروج پیش ملا کتب آن زمان را همراه با ضرب و تقسیم خوانده بودم. قرار شد که صنف اول مکتب را امتحان بدهم و مدیر مکتب من را پیش معلم صنف اول راهنمایی کرد تا از من امتحان بگیرد، از امتحان حساب و دری کامیاب برآمدم اما در امتحان شرعیات از من پرسید که بنده کیستی و امت کیستی و نوبت رسید به این سوال که دوست دار کیستی؟ من چون شیعه بودم طبعا به این سوال جواب دادم دوستدار علی هستم و با این جواب ناگهان معلم برآشفت و بسیار عصبی شد وگفت که پدرم به دخترش درس یاد نداده است و من را پیش سرمعلم برد. هوای بسیار سردی بود و من به شدت گریه می کردم. نام سرمعلم ما که محبوبه جان بود، زن بسیار خوبی بود. به من گفت بیا خودت را گرم کن و حتی به من شیرینی داد تا آرام شدم و سپس گفت من خودم از تو امتحان می گیرم و شروع به پرسیدن سوالات کرد که بنده کیستی و امت کیستی و نوبت به سوال بعدی رسید که دوستدار کیستی و من سکوت کردم باز پرسید و من باز هم سکوت کردم. رویم را بوسید و گفت در جواب این سوال در خانه بگو علی و در مکتب بگو چهار یار با صفا. من در زندگی هفت ساله خویش نام چهار یار باصفا را نشنیده بودم، تصور کنید دخترک هزاره ای که جز از مردم هزاره اطراف خویش کسی دیگری را ندیده است و حتی با لهجه کابلی ناآشناست و تنها با مادرش هم صحبت بوده قطعا نمی توانست جواب این سوال را بداند. در حقیقت یکی از دلایلی که مبارزه را شروع کردم این حس تبعیض بود. تفاوت بین دختر و پسر در درون فامیلم نیز از جمله خاطرات تلخی است که در زندگی من تاثیرگذار بوده و مرا به مبارزه وادار کرده است.
چه چیزی در دوران جدید اعتماد شما را جلب کرده و شما آن را به عنوان یک نوآوری، ابتکار مثبت و خوب ارزیابی می کنید؟
زنده بودن من و حضور من در جامعه ای که مورد قبول بسیاری از زورمندان در نظام حاکم نیست. همچنین با وجود همه مخالفت ها با فعالیت کمیسیون حقوق بشر، حضور و موجودیت این کمیسیون تا حالا ابتکاری مثبت است.
یکی از بهترین دستاوردهای این دوران (جدید) چه بوده است؟
مطرح شدن حقوق بشر به عنوان یک ارزش و بحث کردن در مورد حقوق بشر در درون خانه ها و نیز در سطح ملی، از جمله دستاوردهای مثبت است. در تمام خانه ها و آنجایی که رادیو هست، از حقوق بشر یاد می شود مهم نیست در کدام گوشه افغانستان، بلکه مهم این است که در سطح ملی این کلمه مورد بحث قرار می گیرد و این یعنی شکستن تابوی جامعه افغانی.
مهمترین ترس امروز شما چیست؟
من از امروز ترس زیادی ندارم. چون معتقدم انجام هیچ کاری ناممکن نیست. منی که در آن زمان به جاغوری رفتم و کسی را در آنجا نداشتم؛ اکنون از حمایت مردمی برخوردارم. حالا هم زیاد ترسی ندارم. شروع هر کار فقط به پشتکار و استواری نیاز دارد.
سه چالش بزرگ ساختاری، اجتماعی و فرهنگی پیش روی افغانستان چیست؟
عدم وجود پلان و برنامه اقتصادی خوب برای داشتن افغانستانی خودکفا از جمله نگرانی های من است. مثلا اگر کمک های خارجی قطع شود آینده افغانستان چه خواهد شد؟ سرزمینی که معادن زیاد دارد اما برنامه ریزی درست برای بهره برداری از آنها به نفع مردم افغانستان ندارد. از نگاه اجتماعی آنچه مرا آزار می دهد سطح پایین کیفیت تعلیم و تربیت است. گرچه از نگاه کمی رشد قابل ملاحظه ای داشتیم اما کیفیت تعلیم نیز بسیار مهم است. ما در فضای کاذب جمعیت درس خوانده زیاد اما بدون کیفیت تعلیمی قرا گرفته ایم که نه بیسواد کامل هستند و نه باسواد کامل و قطعا این مساله منجر به بحران اجتماعی خواهدشد. چندی قبل وزیر معارف اعلام کرد که سطح دانش پنجاه درصد معلمین کمتر از ۱۴ پاس است که این یعنی بحران. هنگامی که نتوانیم نسل آینده را نسلی با سطح دانش بالا به جامعه تحویل دهیم، چگونه می توانیم باکشورهای دیگر در عصر حاضر به رقابت بپردازیم.
فکر میکنید جامعه افغانستان امروز اجازه خواهد داد که دوباره سناریوی بسته شدن مکاتب به روی دختران و عدم حضور اجتماعی زنان تکرار شود؟
خیر. تعبیر دنیا از افغانستان،کشوری سنتی و قبیه ای است؛ اما از دورترین ولسوالی های افغانستان مخصوصا شینوار هم خواست مردم، ایجاد مکاتب دخترانه بوده و هست.
ایا می توانید خاطره ای از نقض حقوق بشری یکی از اعضای زن خانواده و یا آشنایان خودتان تعریف کنید؟
پدرم ۲ زن داشت و این نقض حقوق بشر است.
به نظر شما سه عامل بازدارنده از نظر ساختاری، اجتماعی و فرهنگی در مقابل مشارکت زنان در عرصه های مختلف اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی کدامند؟
ساختار فرهنگی جامعه افغانستان را در نظر بگیرید که از همان ابتدا براساس جنسیت طفل، تفاوت ها آغاز می شود. بازی های کودکانه تقسیم بندی می شود؛ بازی هایی مانند دوچرخه سواری، کلک دنده و کاغذ پران بازی به پسرها تعلق می گیرد و دختران از این بازی ها نهی می شوند. در کتاب های درسی نیز به صورت واضح تبعیض جنسیتی دیده می شود. به عنوان مثال احمد توپ بازی می کند و ماهرخ خانه را جارو می کند که از همان ابتدا نقش های جنسیتی تقسیم شده و در بافت و ساختار جامعه داخل می شود. مساله دوم سطح سواد و وضعیت تعلیم و تربیت در خانواده هاست که در خانواده ها ی تحصیلکرده تفاوت دختر و پسر کمتر است. دختر حق انتخاب رشته تحصیلی، حق ازدواج را دارد و در کل به عنوان شخصیت مستقل محسوب می شود اما در خانواده های کم سواد یا بی سواد با چهارده ساله شدن دختر و به شوهر دادن او مسولیت از پدر به شوهر منتقل می شود. مساله سوم به نظر من اعتماد به نفس زنان است که چقدر برای برداشتن گام های بزرگتر آماده هستند. به عنوان مثال موفقیت دخترانی که خلبان شده اند، چقدر می تواند روی موفقیت دختران فارغ صنف دوازدهم خوست و پکتیا، نورستانی و امثالهم تاثیر گذار باشد؟ چقدر با دیدن زنان موفق داکتر، خلبان، نویسنده و غیره اعتماد به نفس آنان قوی تر می شود؟
سه مطالبه عمده زنان به طور کلی چیست؟
اولین مطالبه باید تطبیق قوانین باشد که مسولیت این مطالبه بیشتر متوجه رهبری افغانستان است. دوم زمانی که به برابری زن و مرد باور داشته باشیم، نوبت زنان می شود که با استفاده از توانمندی های خود به رقابت با مردان بپردازند. سوم ایجاد فرصت ها و زمینه هایی برای رشد زنان توسط دولت حاکم در تمامی بسترهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است. چرا که ایجاد زمینه باعث تمرین و ممارست بیشتر زنان در زمینه های گوناگون و در نهایت رشد زنان می شود.
منابع و مراکز قابل اتکا در داخل افغانستان برای پیشبرد حقوق/مطالبات زنان چه کسانی هستند؟
قانون اساسی افغانستان از جمله موارد مهمی است که زنان میتوانند با تکیه بر آن حرکت کنند. همچنین دسترسی زنان به تحصیل و متعهد بودن آنها برای تغییر مثبت، در ذات خود می تواند از منابع قابل اتکا برای زنان باشد.
به نظر شما شهروندان افغانستان (اعم از زن و مرد) باید از چه حقوقی به طور کامل بهره مند باشند تا موجب پیشرفت افغانستان شوند؟
مساله مهم معتقد بودن مردم به برابری تمام افراد جامعه است. در این صورت بحث انتخاب های قومیتی را که شما در انتخابات مشاهده می کنید، دیگر وجود نخواهد داشت.
شما در حوزه خصوصی و یا عمومی، یعنی در فعالیتهای مدنی و حرفه ای خود برای رفع موانع ذکر شده از جمله تبعیض چه کرده اید و چه می کنید؟
اولین قدمهای خود را در ولسوالی جاغوری برای کمک به بیماران و مردم برداشتم. در پاکستان نیز در قالب نهادهایی که برای مهاجرین افغان کمک می کردند، همکار پزشک بودم. در ایجاد شفاخانه شبانه روزی و یک مدرسه که هم زمان در آن دوره های سوادآموزی برای زنان در آن شروع شده بود، فعال بودم. در ۲ دهه قبل درافغانستان ایجاد شفاخانه ها و ده مکتب در مناطق محروم مرکزی از جمله کارهایی بودند که علی رغم تمامی مشکلات مانند اختطاف ها و تهدیدها باز هم به کار خویش ادامه دادم. ارتباط با جامعه بین المللی و رسانیدن پیام زنان در تمامی کنفرانس ها و مجالس در سطوح بلند بین المللی به صورت مشخص از جمله فعالیتهای هدفمند من بوده است. در اکثر ملاقات ها خواست من وارد شدن زنان در روند سیاسی حکومت جدید بود. مهم اشتراک سیما سمر نبوده، مهم شرکت زنان در این روند بوده است.
اگر پیام خاصی دارید، بفرمایید.
پیام من به ویژه برای دختران و زنان جوان این است که هیچ کاری ناممکن نیست و با تلاش و کوشش می توان به هدف رسید.